برچسب : نویسنده : 1sobh913 بازدید : 32
برچسب : پاییز, نویسنده : 1sobh913 بازدید : 23
در گرمای نابودگر آخرهای مرداد ماه با دخترم پیاده می آمدیم آن هم به شوق سوزاندن کالری اما مثل همیشه گرما و آفتاب باعث شروع سردردم شد در اولین بستنی فروشی بستنی خوردیم بعد یک مسکن و بعد هم سوار تاکسی شدیم و برگشتیم خانه به همین سادگی رنج پیاده روی در گرما تباه شد ...
برچسب : پیاده, نویسنده : 1sobh913 بازدید : 576
شاید همه همینطورند .
به امید زنده اند ، به امید آنکه لحظه ی بعد ، روز بعد ، سال بعد بهتر شود . شبشان پر ستاره تر ، روزشان پر برکت تر اصلاً فرقی نمی کند چقدری هستی و کجای دنیا نشسته ای فقط باید دلت بخواهد و زبانت بگوید ، یک نفر همیشه چشم به راه است تا صدای تو را بشنود که یک حرف بزنی ...
شنیده بودم که نمی آیی اما ...
برچسب : نویسنده : 1sobh913 بازدید : 41
برچسب : نویسنده : 1sobh913 بازدید : 24
برچسب : نویسنده : 1sobh913 بازدید : 26
هیچ وقت کسی ندانست که در زندگی یک نواخت و خالی و بی روح من چگونه یک باره خیالی آشفته مانند پاداشی برای همه ی عمر فرض شد.خوابی در شب کوتاه تابستانی که باید مواظب می بودم ، این رویای معصومانه به کابوسی دوزخی تبدیل نشود.
دلم گرفته است. نه می توانم بنویسم نه می توانم ننویسم.
برچسب : نویسنده : 1sobh913 بازدید : 32